سال جديد چه برنامه اي براي زندگي بهتر داريد ؟

ساخت وبلاگ

 منيره غلامي توکلي - زندگي منشوري است در حرکت دوار؛ منشوري که پرتو پُرشکوه خلقت با رنگ هاي بديع و دلفريبش آن را دوست داشتني، خيال انگيز و پُرشور ساخته است. زندگي مسيري يک طرفه به سوي الوهيت است، مسيري که در آن غم هست، شادي هست، سادگي و صميميت هست، دروغ و تزوير هم هست؛ اما توقفي نيست!. اگر هر چيزي را آغازي است، آغاز تحولِ طبيعت؛ بهار است.


بهار که مي شود طبيعت جان تازه مي گيرد و شش ماه خواب آلودگي و رخوت را از خود دور مي کند. لباس بي تفاوتي را از تن خارج کرده و لباس سبز زندگي را به تن مي کند. خميازه مي کشد و همه آنچه از پاييز و زمستان سرد در خود داشت به دور مي افکند..


 اما به راستي در اين فصل که آغاز بودن و تولد دوباره است ما انسان ها چگونه خانه دل مان را بهاري کرده ايم؟ يعني قصد داريم چه عاداتي را از خود دور کرده و چه رفتارهايي را جايگزين آنها کنيم تا در اين بهارانه براي زيباتر شدن قدم به قدم با طبيعت پيش برويم. 




"شکوه ميرزايي"، زن ميانسالي است که نوه هاي خود را به پارک آورده است، او معتقد است باد بهاري براي سلامتي و رشد بهتر کودکان بسيار مؤثر است. در پاسخ به اين سؤالم چه عادتي را به عنوان يک رفتار ناپسند در خودتان سراغ داريد؟ مي گويد: « عجول بودن در همه کارها و پيشبيني کردن هايي که گاهي هميشه درست از آب در نمي آيد در سال گذشته خيلي برايم دردسر درست کرده بود، امسال قصد دارم اين رفتار را نداشته باشم و به جاي آن خوش بيني و صبر را جايگزينش کنم.»


اين مادربزرگ در پاسخ به اين سؤال؛ سال تحويل چه دعايي در حق خود کرديد؟ مي گويد: از خدا خواستم تا آنقدرحالم را به زيباترين حال ها تغيير دهد تا بتوانم کينه هاي قديمي را کنار بگذارم، کينه هايي که سال هاست زندگي خانوادگي ما را تحت الشعاع خود قرار داده است به نحوي که چند سالي است برادر بزرگم را نديده ام!. بعد ادامه مي دهد: اولين قدم را هم خودم بر مي دارم و براي 13 رجب به دست بوس برادر بزرگم مي روم.


"منصوره غلامي"، بانوي جواني که مسئوليت يکي از بخش هاي تخصصي درمانگاه را برعهده دارد، وي در گفت وگو با خبرنگار طنين ياس با بيان اينکه دربخش ما تعداد زيادي از کادر درماني مشغول به کار هستند و در طول ساعات روز پاسخگوي بيماران زيادي هستيم، مي گويد: « راضي کردن همه همکاران در محيط کار سخت است و سال گذشته بخاطر برخي از توقعات و خواسته هاي بي جاي برخي که باعث شنيده نشدن مطالبات به حق سايرين مي شد، از ابعاد گوناگون دچار تضرر شديم که امسال سعي دارم با يک برنامه ريزي دقيق بتوانم به وقت شنونده مطالبات به حق همکاران و بي تفاوت نسبت به خواسته هاي نا بجاي ديگران باشم!. »


وي مي افزايد: تصميم دارم "شنونده ي خوب بودن" را در دستورکارم قرار دهم تا از بسياري سوءتفاهمات جلوگيري کرده و همچنين در خدمت رساني به مردم بيشتر از گذشته تلاش کنم.


يکي از خصوصيات برجسته بهار، زايش و رويش مجدد است. درختان ثمره مي دهند و آسمان آبي هم گشاده دستي کرده " باران" را بر سر سفره پُر برکت آنها ميهمان مي کند. آفتاب در اين ضيافت دلگرم تر از هميشه مي تابد و گل ها تن نازي مي کنند... ما انسان ها که ابر و باد و مه و خورشيد و فلک براي مان در کارند تا ناني به کف آريم و به غفلت نخوريم چه مي کنيم؟


"ابوالفضل اسدي" شاگرد يک کافي شاپ است، به تازگي به تهران آمده و کمتر مي تواند جوياي احوال خانواده باشد. مي گويد: براي رسيدن به زندگي راحت بايد تلاش کرد؛ ديگر زمان اينکه پدر بخواهد تا بعد از ازدواج هم از فرزندانش حمايت مالي داشته باشد، گذشته است! من تا سال گذشته با اين ديد که پدرم وظيفه دارد از همه لحاظ من را تأمين کند و زماني دنبال کار مي روم که حقوق آنچناني داشته باشد، اصلا به فکر کار و تشکيل خانواده نبودم.


او مي گويد: « از تو حرکت از خدا برکت، امسال تصميم گرفته ام که تلاش بيشتر داشته باشم و کار برايم عار نباشد. قصد دارم تا اخر سال ازدواج کنم و با کمک همسرم زندگي مان را بسازيم البته مطمئن هستم در اين راه پدرم هم به اندازه توانش کمک خواهد کرد. »


"فاطمه فروزند" را با دوربيني در دست کنار يک بوته گل سرخ مي بينم. سعي دارد بهترين تصوير را از گل هايي که تازه از غنچه خارج شده اند بگيرد. او مي گويد که عاشق عکاسي است و ثبت لحظات خوش را بسيار دوست دارد.


اين دانشجوي سال دوم عکاسي ادامه مي دهد: سال گذشته، هنرمندان زيادي را از دست داديم و يکي از اين هنرمندان استاد عکاسي ام بود که من توفيق نداشتم بيشتر از يک سال از علم ايشان استفاده کنم.


وقتي از او مي پرسم که امسال مي خواهي کدام صفت يا ويژگي بد را از خودت دور کني؟ خنده بلندي مي کند و مي گويد:" تنبلي" اين تنبلي بدجور کار دستم داده و مادرم را هم نگران کرده است و بعد با يک تغيير احساسات ناگهاني ادامه مي دهد: اگر تنبلي نکرده بودم بيشتر از وجود استادم که يک فرصت طلايي در زندگي ام بود استفاده مي کردم.


فروزنده قصد دارد که امسال فرصت هاي طلايي را بشناسد و در بهره بردن از آنها بيشتر تلاش کند.


روناک کهکي هم يک خانم خانه دار است، او جواني را بهار زندگي خود مي داند و مي گويد بهار زندگي يک زن و شوهر 5 سال اول زندگي مشترک است. هر بهانه اي باعث شادي و غم و اميدواري و حتي قهرهاي زن و شوهري مي شود.. اگر بخواهيم ازبارش هاي سيل آساي بهار زندگي در امان باشيم بايد چتر محبت را درخانه باز کنيم! يکي از اين چترهاي زيبا " بچه دار" شدن است ، من امسال قصد دارم که بچه دار شوم اين مهم ترين تصميم زندگي من است.


کهکي که 37 سال سن دارد ادامه مي دهد: دير ازدواج نکردم اما دير تصميم به بچه دار شدن گرفته ايم، اين هم نوعي تنبلي و رخوت بود که بايد تمامش کنيم، تنها براي خود زندگي کردن را بايد کنار گذاشت و عشق ورزيدن را وارد زندگي کرد و چه عشقي زيباتر از عشق مادر و پدر به فرزند است.


خيابان منتهي به ميدان بهارستان مملو از مردمي است که براي آغاز يک سال جديد در جنب و جوشي وصف ناپذير هستند؛ گويي همه مي دوند براي رسيدن.. در ميانه اين هياهو چشمم به دختربچه اي دستفروش مي افتد که تعدادي بسته آدامس را در دست گرفته وطعم آن ها را با آب و تاب زيادي براي رهگذران تعريف مي کند! به سمتش مي روم، قصد خريد آدامس ندارم اما بايد سر صحبت را با دادن دشتي در عصر بهار باز کرد، اسمش سحر است و تا کلاس سوم دبستان درس خوانده؛ رفتن به مدرسه روزانه آروزي اوست و مي گويد: پدرش قول داده امسال يک مدرسه اي که بعد از ظهري است ثبت نامش کند.


سؤالم را براي سحر طور ديگري مطرح مي کنم و مي پرسم، چه رفتاري از مردم تو را آزار مي داد که دوست داري امثال آن را نبيني؟ بلافاصله پاسخ مي دهد: «" تمسخر"، اينکه محلم نمي گذراند يا مثلا با حرف هاي زشت مرا از خودشان دور مي کنند. بعد ادامه مي دهد: دلم مي خواهد مردم با لبخند از من  آدامس بخرند نه با تحقير، دوست ندارم بعد از خريد آدامس يا زخم چسب مرا با دست به هم نشان دهنده و سرهاي شان را تکان دهند!»


اين دختر بچه که بهارکي از زندگي اش را نگذرانده است، دلش مردمي را مي خواهد که به جاي اينکه دردي بر دردهايش بيفزايند، مرهم دل شکسته اش باشند.


سحر برادر ديگري به اسم " سعيد" دارد او هم کلاس هشتم است و بعد از ظهرها کار مي کند مي گويد: پدرم کارگر يک کارگاه کوچک بود ، ما بخاطر کار از روستاي مان به شهر آمديم تا من و برادرم راحت تر درس بخوانيم و اما بعد از بسته شدن کارگاه و گم شدن ناگهاني صاحب آن حالا مجبوريم همه کار کنيم تا فقط کرايه خانه مان را دربياوريم ، فقط نمي دانم چرا مردم از دست ما عصباني هستند؟!


آري بهار يک پيمان است! پيماني که در روز الست با خداي خود بستي تا انسان باشي و انسانيت را معنا بخشي، تا عَبد باشي و عبادت را به تصوير کشي، تا بداني و دانستن را ارتقا دهي..و هر آن کس که بر پيمان خود استوار ماند و پيمانه خورد و پيمان نشکست مرحله به مرحله بهارش را با چشن و سرور عجين کرده و گره زده است.


ميترا خسروبيک در خصوص تأثير رواني بهار بر سلامت جسم و جان مي گويد: بهار تحولي بزرگ است که با جشن و شادي وارد زندگي انسان مي شود و همين زيباتر شدن طبيعت و سرسبزي چشمنواز آن باعث ايجاد حس نشاط در زندگي مي شود.


وي پايداري نشاط بهاري را منوط به پايدار کردن مؤلفه هاي شاد زيستن مي داند و مي افزايد: اصولي براي شاد بودن در زندگي وجود دارد که مهم ترين آنها عبارتند ازاينکه شادي خود را به هيچ کس واسته نکنيم تا هميشه از آن برخوردار باشيم، در اين صورت است که توقعات مان کم مي شود و براي شاد بودن نياز به هيچ بهانه اضافه اي نخواهيم داشت.


وي مي افزايد: انتظار نداشته باشيم که هميشه آنچه در اطرف مان اتفاق مي افتد، مطابق ميل و خواسته ما باشد. در اين صورت با کم کردن ايده ال طلبي مي توانيم وفاق را در خود افزايش دهيم و انعطاف پذير بودن را تمرين کنيم.


اين کارشناس مسائل روانشناسي تصميم نگرفتن هنگام عصبانيت را از ديگر کارهايي مي داند که عاقبت هر کاري را ختم به خير مي کند و مي افزايد: بايد هميشه به ياد داشته باشيم که تا با خود مهربان نباشيم نمي توانيم مهر بورزيم درست مثل بهار که ابتدا با طبيعت خود مهربان است و بعد هم با ساير موجوداتي که در دلش زندگي مي کنند .


در پايان جدولي از رفتارها بد که برخي از اخلاق هاي نيک که مي تواند جايگزين آنها  شوند را با هم مي خوانيم:


«ازدواج کودک» برگي ديگر ا...
ما را در سایت «ازدواج کودک» برگي ديگر ا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7qalamdoona بازدید : 187 تاريخ : شنبه 26 فروردين 1396 ساعت: 21:06