کوچه هايي که صفا و زناني که حيا ندارند!/چالش برندزدگي غربي در ظا

ساخت وبلاگ

 روزگاري نه چندان دور، کوچه و پس کوچه‌هاي شهر بعد از ظهرها مأمن حضور زنان با چادرهاي سفيد و سبدي از سبزي و پارچه‌اي براي گلدوزي بود، معابر باصفا و امن کوي‌ها و بن بست‌ها که اکثريت آن را هم محلي‌هايي نان و نمک خورده سر سفره‌هاي همديگر تشکيل مي‌داند، محلي براي همنشيني‌هاي عصرانه مي‌شد. در اين دور همي‌ها که تنها خرجش سلامي و عليکي بود، همه از حال يکديگر باخبر مي‌شدند و دست‌ها براي ياري نيازمندان در هم گره مي‌خورد؛ دختران دم بخت، شوهر مناسب و پسران دختر مورد علاقه خود را به کمک بزرگترها پيدا مي‌کردند؛ زندگي‌ها با وساطت بزرگ‌ترها از فروپاشي نجات پيدا مي‌کرد و مادربزرگ‌ها با مثل‌ها و قصه‌ها سبک زندگي درست را چهره به چهره متناسب با فرهنگ بومي و لهجه‌هاي آشنا براي تازه عروس‌ها و تازه دامادها شايد هم براي کساني که به تازگي مادرشوهر و مادرزن شده بودند، مي‌آموختند.

 آن زمان که بچه‌ها در طول خيابان‌هاي فرعي هياهوي گل کوچيک به پا مي‌کردند و دختر بچه‌ها در گوشه‌اي دنج از راهروي خانه با پهن کردن زيلويي بساط عروسک‌بازي و خاله‌بازي راه مي‌انداختند، آن زمان که دخترهاي 12-10 ساله در حياط خانه‌ها فارغ از هر گونه دغدغه‌اي لي‌لي و کش‌بازي مي‌کردند، راه و رسم دوستي‌ها، همدلي‌ها و شريک شدن در غم و شادي را مي‌آموختند در حالي که قسم راست شان "حضرت عباس(ع)" بود که چون و چرايي براي کسي باقي نمي‌گذاشت.
در آن زمان‌ها زنان بدون آنکه نامي از اقتصاد مقاومتي، مشاغل خانگي شنيده باشند، چرخ اقتصاد خانواده را با مفاهيمي چون قناعت و دست درآمد از هنرهاي دستي چون جوراب بافي، قالي‌بافي، ترمه دوزي، خياطي و شيريني پزي.. مي چرخاندند و سال‌ها قبل از آنکه دختر به سن ازدواج برسد جهيزيه او را تهيه مي‌کردند... مادرها با پول کارگري شوهر و دست رنج هنر خود معجزه مي‌کردند.

اگر چه آن روزها زنان در عرصه فعاليت‌هاي اجتماعي، علمي و فرهنگي در قد و قامت يک زن مسلمان ايراني هنوز خود را ثابت نکرده بودند اما از بُعد ايفاي نقش مادري، همسري و فرزندي براي پدر و مادر خويش؛ کارنامه‌اي درخشان داشتند و همين کارنامه درخشان بود که بنيان خانواده را مستحکم و خانه را محلي أمن براي شوهر و فرزندان مي‌کرد. دعاي خير پدر و مادر وقتي با همنشيني‌ها و صله رحم توأمان مي‌شد هر مشکلي را برطرف و هر پيش‌آمدي را به خير و خوشي تبديل مي‌کرد.
اما آنچه پري‌روزها از آن تحت عنوان "تهاجم فرهنگي" ياد مي‌کرديم و ديروز آن را " ناتوي فرهنگي" ناميديم و امروز هم با " نفوذ فرهنگي" آن دست و پنجه نرم مي‌کنيم، کوچه‌هاي باصفا را به شهرک‌هايي سنگي و آجري تبديل کرده است، گل کوچيک‌هاي پسرانه در بازي‌هاي رايانه‌اي تک نفره خلاصه کرده و بلايي بر سر ما آورده است که دخترها مادري را در غياب مامان براي " پو" و با " پو" انجام مي دهند!.


    




گويي آن دست‌هاي نامرئي که قصد فروپاشي نظام اجتماعي و خانوادگي ما را داشتند در نخستين اقدام عزم خود را براي تغيير نگاه به ( زن، همسر، مادر و خانواده ) جزم کردند به نحوي که بانوان از سنگر خانواده طوري منفک شدند که در حداقل تصور ممکن، بوي خوش چاي تازه دم ديگر به ندرت مشام اعضاي خانواده را مي‌نوازد! فرزندان سبک و سياق زندگي را از اينترنت مي‌آموزند و صله رحم به اندازه چتي بين دو ايستگاه مترو صورت مي‌گيرد! پسرها و دخترها در بنگاه‌هاي مجازي همسريابي به دنبال شريک زندگي هستند و به قولي « دنيا را اگر آب ببرد آنها را خواب برده است.»

نکته مهم اين است که جامعه ايراني اين مسير را با سرعتي باور نکردني طي کرده و براي رسيدن به چنين مرتبه‌اي از حضور اجتماعي! چه بسا ارزش‌هاي زيادي را زير چرخ‌هايي تحت عنوان "مشارکت اجتماعي زنان" له کرده است.

نويسنده در اين مقاله در صدد نفي حضور اجتماعي زنان و اهميت آن براي نيل به پيشرفت و توسعه کشور نيست بلکه از دريچه‌اي به اين مقوله مي‌نگرد که خانه و خانواده را فدايي عنوان پرطمطراقي به اسم " مشارکت اجتماعي زنان " کرده‌ايم، خانواده‌اي که امروز طول عمر آن قريب 5 سال شده است و رکود شکستن پايه‌هاي آن به کمتر از يک ماه رسيده است.  

خبرنگاران به دنبال خانواده‌هاي موفقي هستند که طول زندگي مشترکشان به بيش از 30 سال رسيده است و بيش از 5  فرزند موفق را به جامعه تحويل داده اند! واحدهاي خبري طوري از زندگي و سبک زندگي مادرها و مادربزرگ‌ها صحبت کرده و يادش را به خير مي‌کنند که گويي از چندين سده قبل روايت مي‌کنند!

 
حسين حسيني تبار، محقق و کارشناس ارشد جامعه‌شناسي معتقد است: « يکي از تحول‌هاي اخير در عصر مدرنيته، تبديل خانواده‌هاي گسترده به هسته‌اي و حتي تک عنصري است. انديشه زندگي غرب و فرهنگ آن - که خود را با نام فرهنگ پيش رو در مقابل فرهنگ پيرو ديگر کشورها، نمايان کرده است- معتقد به سبک خاصي از زندگي است که متأسفانه بازپروري نشدن اين گونه مسائل و تفهيم آسيب‌هاي ناشي از آن، براي جامعه ي سنتي ما، مشکل‌هاي زيادي پديد آورده است! شهرهاي مدرن‌زده شده کشور ما، الگوي خانوادگي خود را از فرهنگي مي‌گيرند که تصور و خيال آن‌ها به زعم علامه جعفري، يک فرهنگِ پيرو است؛ به طوري که با تأکيد بر فردگرايي، خاص‌گرايي و نفع گرايي، شکل نويني از خانواده را در عصر جديد پديد آورده است که گاهي خانواده‌هاي هم خوابه يا تک عضوي را هم شامل مي‌شود.

 نهاد خانواده‌اي که در گذشته  نه چندان دور، مأمن حيات و مرگ اعضاي خود بوده و براي فرد، سرمايه ي اجتماعيِ عظيمي بوده، امروز به يک يا دو فرزند با والدين يا با يک والد بدل شده است.
حذف فيزيکي، روحي و رواني بسياري از کارکردهاي آشکار و پنهان است که فرد در دايره ي روابط خويشاوندي آن را تجربه مي کرد. حقيقت اين است که خانواده ي امروزِ جامعه ي ما، نگاهي به حفظ آرمان ها و ارزش هاي گذشته ي خانواده ندارد؛ بلکه نگاهش به سمت فرهنگ مسمومي است که غرب آن را در جهان گسترده است. در آخر اين که دور شدن از کارکردهاي نهاد خانواده، سبب شده تا انحراف ها و آسيب ها- که در درون خانواده حل مي‌شده يا اين که پيش نمي‌آمده است- به مجراهايي واگذار شود که چندان کارآيي لازم را ندارند و نمي‌توانند مانع فرد، از بروز آنها شوند.»




يکي از ارزش‌ مشارکت‌هاي اجتماعي و حضور زنان در عرصه‌هاي فرهنگي، هنري و .. توجه به آداب و رسوم معاشرت و حفظ حيا و عفت زنان بود، چيزي که به تنهايي ستون مستحکم امنيت رواني و ناموسي را براي جامعه محقق و در پس آن موفقيت هاي فردي و اجتماعي، رخ نماي مي‌کرد.

اين قصه نيست که زن ايراني چه در دوران اسلامي و چه در دوران پيش از اسلام، زيبايي خود را در حصر همسر درآورده بود و آنچه را که بايد براي او عرضه مي‌کرد براي غير به نمايش نمي‌گذاشت!

اين يک تصويرسازي ذهني نيست که بانوي ايراني؛ ساعاتي قبل از آمدن شوهر در کنار آيينه خود را به زيباترين صورت ممکن مي‌آراست و سفره‌اي از غذاهاي جسمي و روحي براي همسر خود آماده مي‌کرد.  اما امروز اين روايت زيبا به داستاني تبديل شده است که از زيبارويان و خالقان آن به عنوان " امل "، " عصر حجري"، " مطبخي" و .. ياد مي‌شوند چرا که زنان در انديشه‌هاي مستعمل غربي چنان گرفتار شده‌اند که «فرهنگ نيمه برهنگي» شايد هم بهتر است بگوييم «فرهنگي بدپوششي» را با عرضه نسبي زيبايي‌هاي خود به تثبت رسانده‌اند.




فرهنگي که مانند چاقويي دو لبه برايشان عمل مي‌کند و زنان را دائم در جنگي عليه خانواده به جان هم انداخته است و خود غافل از آن هنوز براي خريد چند دقيقه‌اي از فروشگاه محل ساعتي را پشت ميز  آرايش مي‌گذرانند تا علاوه بر دل خود! براي رهگذران نيز متناسب با سليقه و مد امروزي آرايش کرده باشند. به نظر مي رسد برخي از زنان نه براي داشتن ظاهري آراسته و نه براي دل خودشان که براي تحريک جنس مخالف پا به خيابان ها مي گذارند و فستيوال خياباني از بدپوششي را به نمايش مي گذارند.

اگر بانوي ايراني براي بالا بردن ميزان مشارکت اجتماعي‌اش، خود را ملزم به رعايت نکاتي اخلاقي کند نه تنها در جامعه فضا براي حضور ايمن و تأثيرگذار او باز خواهد شد بلکه پيکره جامعه با وجود نيمي از اعضاي فعال خود قطعا هر آنچه فکرش را بکنيد مقدرتر مي‌تواند به سوي پيشرفت و تعالي همه جانبه پيش رود.

انتهاي پيام/ت

«ازدواج کودک» برگي ديگر ا...
ما را در سایت «ازدواج کودک» برگي ديگر ا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7qalamdoona بازدید : 187 تاريخ : چهارشنبه 18 اسفند 1395 ساعت: 9:33